کاکتوس و من

شهرآشوب یا شهرزاد؟

چهارشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ

از امروز عجیب بنویسم داغ و داغ همینجا برای شما. 

امروز عجیبی که تصویر اصلیش، صحنه تماشای بلقیس سلیمانی روی سن است که پشت میکروفون داره درباره زن و رنج های نویسندگان زن حرف میزنه. زن و داستان، بهانه یی بود که برخی از نویسندگان و دانشجوهای ادبیات و حتی ادبیات دوستان زن شهرم رو دور هم جمع کرده بود. البته مردها هم بودن! اساتید بزرگی که همگی به قدرت خلق زنان احترام میذارن.

شادی زنگ زد گفت که نشستی تو دانشکده ادبیات فردوسی با عنوان زنان و داستان نویسی ساعت ٤ امروز هست. میاین بریم؟ که خب یه جمع خیلی دوست داشتنی خیلی سریع به توافق رسیدیم که بریم و چی بهتر از این بود که برم ببینم نویسنده اون داستان دوست داشتنی که ٤ سال پیش خوندم کی بود؟ نویسنده کتابی که فقط یک داستانش رو خوب به یاد داشتم و حتی اسم دقیقش رو هم یادم نبود. داستانی که یه بخشش گفته بود: "مرد به تماشای شاهرگ بریده شده ی تازه عروسش نشست." خیلی وقت بود از داستان نویسی دور شده بودم و فقط داستان خوندن تنها راه اتصالم به دنیای داستان مونده. که این دیدار، عجیب دلنشین بود. فریبا وفی هم آمده بود. شخصا خیلی دوستش ندارم، یعنی داستاناش رو دوست ندارم، اما خودش آروم و باوقار بود. و قوت قلب برای بعد زنانه شخصیتم. 

خلاصه اردیبهشتم ساخته شد.

نظرات (۲)

  • مهدیه عباسیان
  • چقدر دلم خواست چنین نشستی رو...
    پاسخ:
    آره واقعا خیلی لازم داریم ما زنها
    نه اینکه تمامی حرف هایی که زده میشه درست باشه. به این خاطر که فکر کنیم
    تا باشه از این نشست ها :)
    پاسخ:
    جات خالی آسوکا :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی