کاکتوس و من

تا حالا شده که لحظه ایی حسی برایتان اتفاق بیفتد که اصلا عجیب نباشد اما شدیدا خاص باشد؟ 

پس با من تصور کنید:

در حال رانندگی در اتوبان با سرعت ٨٠ کیلومتر بر ساعت هستید. آهنگ در حال پخش تلفیقی از موسیقی سنتی شوروی و راک با صدای نسبتا بلند است. هوا کاملا ابری و تیره و باد شدیدی در حال وزیدن است و شما در حال نزدیک شدن به پلی هستید که از روی اتوبان میگذرد. سرتاسر پل که حالا در حال گذر از زیر آن هستید، پرچم ایران برافراشته است و با باد به صورت عجیبی تکان های سنگین میخورد. همه ی ٢٠ ستون، همه ی ٢٠ پرچم با رقص خاصی، با موسیقی روسی و راک... 

همه چیز خیلی خاص بود. به قدری که دلم میخواست جفت پاهایم را از روی پدالها کنار بگذارم، به این صحنه شکوهمند خیره شوم و اشک بریزم. آه گاهی وقت ها از چیزهای مسخره یی لذت میبرم که نباید اینقدر هیجان انگیز باشند!

  • هلیا استاد

نظرات (۲)

هلیای من
چقدر یهو خوشحال شدم دیدم ستارت روشنه
جانِ جانانم با این حسای جذابت..
پاسخ:
وای که انرژی بلاگی ^_^
همشو میتونم تصور کنم جز اون موسیقی راکو
پاسخ:
در اسرع وقت آهنگ رو میذارم که ملموس تر باشه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی