روزهای جدایی از دانشگاه
دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۵ ب.ظ
چیزی که این روزها به هیچ عنوان واضح نیست حال روحی پر فراز و نشیب و سینوسی من هست. چیزی که خود آدم بدونه و راه حل درمان رو هم بلد باشه و بدترین نوع و کم علاجترین نوع بیماری هست. چون میدونی و اون کسی که تصمیم گرفته چیزی درست نشه خودت هستی.
همیشه از تکراری شدن، به کلیشه پیوستن، شبیه بقیه شدن از بزرگترین رنجها بوده برام و سعی کردم خودم رو از این قاعده دور نگه دارم. شاید نه به طور کامل اما به میزان زیادی خودم رو موفق میدونم. حداقل وقتی از خودم و از وضعیتم خوشحالم میدونم که به اون خواسته همیشگیم نزدیک موندم. روزهای آخر دانشگاه هست و امیدوارم این حس عجیب و گند هر چه زودتر از من دور بشه و بتونم به خودم ثابت کنم که حتی اگر وارد دنیای جدید کار و زندگی و جان کندن برای زیستن هم بشم باز هم همینطور باقی میمونم.
این روزها نوعی درگیری ذهنی با خودش داره که بارها موقع فارغ التحصیلی دوستام دیده بودم و بارها کمکشون کرده بودم که این بحران رو پشت سر بذارن. حیف که حتی کلمهایی از حرفای خودم رو یادم نمیاد. کاش یکی از همونا بیاد نصیحتم کنه!
همیشه از تکراری شدن، به کلیشه پیوستن، شبیه بقیه شدن از بزرگترین رنجها بوده برام و سعی کردم خودم رو از این قاعده دور نگه دارم. شاید نه به طور کامل اما به میزان زیادی خودم رو موفق میدونم. حداقل وقتی از خودم و از وضعیتم خوشحالم میدونم که به اون خواسته همیشگیم نزدیک موندم. روزهای آخر دانشگاه هست و امیدوارم این حس عجیب و گند هر چه زودتر از من دور بشه و بتونم به خودم ثابت کنم که حتی اگر وارد دنیای جدید کار و زندگی و جان کندن برای زیستن هم بشم باز هم همینطور باقی میمونم.
این روزها نوعی درگیری ذهنی با خودش داره که بارها موقع فارغ التحصیلی دوستام دیده بودم و بارها کمکشون کرده بودم که این بحران رو پشت سر بذارن. حیف که حتی کلمهایی از حرفای خودم رو یادم نمیاد. کاش یکی از همونا بیاد نصیحتم کنه!