کاکتوس و من

کجایید غریبه‌های آشنا؟

دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۰ ب.ظ
روزهای اولی که اینجا شروع به نوشتن کرده بودم و تا حدود چند ماه قبل، شخصی با نام غریبِ آشنا دائما برایم نظراتش را می‌نوشت. پیرامون مسائل مختلف و عقایدم بحث می‌کرد. گاهی شبیه یک آشنای پر کینه، البته نه به آن شدت، از رفتارهایم ایراد می‌گرفت و گاهی هم دقیقا شبیه همان غریبه‌ایی که هیچ از من نمی‌داند، قضاوت می‌کرد. اما راستش همیشه باعث می‌شد که به نوشته‌هایم فکر کنم. به دیدگاهی که درباره‌اش حسابی طرفدارانه سخن می‌گفتم شک کنم. اصلاح کنم. یا گاهی هم چنان محکم‌تر و با دلایلی قوی‌تر از آن فکر و نوشته دفاع کنم. قدر آن غریبِ آشنا را ندانستم چون دیگر کسی این‌چنین و نادیده در برابرم نایستاد و نظری نداد. که از راه دور و بی‌نشان به صیقل تفکراتم کمک می‌کرد.
شاید که به خاطر کم‌کاری و کم فعالیتی ام، دیگر اثری از او نیست. شاید هم دیگر دلش نخواسته که نظری بدهد. به هر حال، یاد آن غریبِ آشنا به خیر!
  • هلیا استاد

نظرات (۱)

باسلام
هرچند خیلی قشنگ نیس ک من واسه این نوشته نظری داشته باشم. فقط خواستم یه عذرخواهی بکنم اگه به خاطر بعضی حرفام که اینجا یا جای دیگه گفتم ناراحت شدین. من کار روزانه‌ام دنبال شناخت شخصیت آدم‌ها بودنه. مخصوصا اونایی که حس میکنم نظر خاص و قشنگی نسبت به اتفاقات و کلا نسبت به دنیا دارن (مثل شما). واسه همین دوس داشتم در مورد نوشته‌هاتون باهاتون بحث کنم. 
پاسخ:
و من همیشه برام کسانی که اونقدر برای من و نوشته و تفکراتم ارزش قائل هستند و زمان میذارن، خیلی قابل احترام و ستایشن. 
ممنون از شما و نظراتتون، چه موافق و چه مخالف. من هم جز پیشرفت چیزی نمیخوام که جز با گوش کردن به انتقادات برام اتفاق نمیافته.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی