کاکتوس و من

مادرشان درد میکشد، خودشان بیشتر

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ق.ظ

دکترها گفته اند هیچ امیدی نیست. حتی از بیمارستان هم مرخصش کرده اند. فکرش را بکنید، به خانواده اش گفته اند شیمی درمانی تنها خرج کردن بیهوده است. با همین صراحت گفته اند مادرتان میمیرد. هیچ راهی جواب نمی دهد. عصرها همه خانواده جمع می شوند کنارش، دلهاشان خون، ولی می گویند و میخندند و میخندانندش. خودش که خبر ندارد یک ماه دیگر بیشتر از عمر کوتاهش باقی نمانده. امسال مثل هر سال، عاشورا که برسد دیگر قرار نیست قرمه سبزی نذری با دستان خودش بپزد و به عزاداران حسین اش بدهد.

یعنی اگر همه مان دعا کنیم چه؟ باز هم معجزه رخ نمیدهد؟ آن غده لعنتی گورش را گم نمیکند از بدن نحیف و بی جان او؟

  • هلیا استاد

نظرات (۳)

تا وقتی که امید و توکل باشد امکان معجزه هم هست.
پاسخ:
گاهی حس میکنم جنس امید فرق داره کاملا با معجزه... شاید معجزه خیلی غیرممکن تر باشه
یکی از فامیلای ما که مادرش و برادرش بخاطر سرطان خون فوت کردن و فکر کن با اون روحیه، خودش هم سرطان خون گرفت و  هشت سال پیش مرخصش کردن چون نمیشد کاری کرد و دکتر گفت دور و برش باشین این یه ماه آخر رو!
الان هشت سال میگذره، زن پنجاه و پنج ساله شده و روز بروز بهتر! الان ورزش میکنه، زندگی میکنه، بدون شیمی درمانی و دارو!
خدا بزرگه، دکتر وسیله ست
پاسخ:
وای واقعا؟ چقدر خبر خوبی
من پدربزرگم رو سالها پیش به خاطر همین سرطان از دست دادم، و الان یکی از دوستان خوبمون گرفتار این مریضی لعنتی شده. ی زن مومن و با خدا که ادم با خودش میگه کاش میشد خودت رو فدا کنی براش اینقدر که خوب هستن ایشون.
ممنون اقای دکتر، شنیدن این خبرا دلگرم کننده است خیلی.
توکلتون به خدا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی