کاکتوس و من

نیمه ی پنهان

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۵۲ ب.ظ

گفت: "این روزها خیلی سرزنده و شاداب به نظر میرسید، اما این شادی تان انگار ترسی پشتش پنهان شده است. مثلا میترسید شما شاد باشید و او نباشد. یا از این قبیل حرف ها. یا شاید هم..." 

حرفش را نیمه تمام رها کرد اما راست میگفت. نادر ابراهیمی جایی نوشته بود در پایدارترین شادی ها نیز غمی نهفته است. امروز میفهمم که چه میگفت. گفته بودم من از جنس نشان دادن غم و بدبختی ام نیستم. جار نمیزنم که آی مردم دارم از دلتنگی دق میکنم و پست های غمناکِ حوصله سر بر بگذارم اما شاید خیلی ها فهمیده باشند، جایی میان تمام سرزندگی ام، نگرانم. 

  • هلیا استاد

نظرات (۲)

غم ها که لزوماً تلخ نیستند
تنها رفقای بی شیله و پیلۀ آدمیزادند
از نخست دست بر گردن مان انداخته و ترانۀ زندگی را در کنارما سر می دهند
تنها لحظه ای که سکوت میکنند نسیم کوچک شادی وزیدن می گیرد
پاسخ:
چه زیبا نوشته م رو تحلیل کردید، انگار که میدونستین چی میخواستم بگم
اکثر ما آدما بعد عبور از یه غم بزرگ انقدر آبدیده میشیم که به راحتی ضربه نخوریم،اما امان از اون لحظه هایی که از اون جایی که نقطه ضعفمونه دوباره بیاد سراغمون...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی