کاکتوس و من

چشمهایش

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ق.ظ





زن را نمیشناختم. اما میدانستم چشمانش توانایی کشیدن روح یک عاشق را به انتهای جاده کشمکش دارد. شاید هم داشته! نگاهش مرا درگیر یک خاطره مشترک میکند با خود او! خاطره ایی که نمیفهمیدم چطور مرا اینگونه جذب خودش میکند. 

راستش با کنجکاوی تمام گشتم دنبال نقطه گره زندگی من و این زن!جایی خواندم که همسر اولش Frank Sinatra بوده همان خواننده ی آهنگ Jingle Bells.

این آهنگ شبیه غریق نجاتی بود برای وقتی که خانواده مان داشت توی مشکلات و سختی ها غرق می شد.  

نه که فکر کنید شبیه غرب زده ها بود خانواده مان، داستانش مربوط میشود به زمانی که ١٠ساله بودم. مامان، داداش کوچکه را باردار بود. دکتر برایش استراحت مطلق تجویز کرده بود. نمیدانم چرا اما آن روز کسی نبود پیشمان. من و مامان و بابا. توی چهاردیواری اتاق و یک تلویزیون و یک دستگاه رسیور ماهواره! می نشستیم کنار مامان. از کانال های اروپایی، برنامه های کریسمسی تماشا میکردیم.


Jingle Bells
Jingle Bells
Jingle all the way
Oh what fun it is to ride
In a one horse open sleigh


 

میدانی شاید عشق این زن بود که موج انرژی آهنگ را به بیشترین نقطه اوج رسانده بود. و خانواده ما جان گرفت آن روزها! 

و اینگونه اشتراک بین خودم و چشمهایش را یافتم. 

  • هلیا استاد

عکس نوشت

نظرات (۱)

  • خشایار فرج نژاد
  • با سلام
    زیبا بود دوست عزیزم
    خوشحال می شوم به من هم سری بزنید
    www.khashayarfarajnezhad.ir
    پاسخ:
    سپاس :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی