شعرهای شبانه
به سر افکنده مرا سایه یی از تنهایی
چتر نیلوفر این باغچه بودایی
بین تنهایی و من راز بزرگیست، بزرگ
هم آن گونهدکه در بین تو و زیبایی
•
بارش از غیر و خودی هر چه سبک تر، خوش تر
تا به ساحل برسد رهسپر دریایی
آفتابا! تو و آن کهنه درنگت در روز
من شهابم، من و این شیوه شب پیمایی
•
بوسه یی دادی و تا بوسه دیگر مستم
کس شرابی نچشیده ست بدین گیرایی
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
می گذارم که قلم پر شود از شیدایی
غزل٤٧
از کتاب گزیده اشعار
حسین منزوی
- ۱ نظر
- ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۴۲