کاکتوس و من

به خاطر خودت

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۸ ب.ظ
سعی کردم جوری بروم که انگار نه انگار که از اول بوده ام. تمام سعی ام را کردم که جمع های مشترکمان حس کنند من و تو همیشه جدا بوده ایم و حتی زمانی هم کنار دستت ننشسته ام و نگران باز ماندن دکمه ی پیراهنت نبوده ام. خودم میخواستم اینطور شود. نه اینکه فراموشکار باشم یا هم که بند بند وجودم در هر لحظه که کنار هر کسی که یادآور تو بوده است برایم، درد مند نبوده است. سکوت را به هزاران بحث و گفت و گوی بی سر انجام ترجیح دادم. اینطور بیشتر دلت به درد می آید. آخر غصه ی تو را میخورم. از روز اول هم غصه ی تو را میخوردم. هیچکسی را، هیچ زمانی پیدا نخواهی کرد که اینگونه برای زخم روی شست دست راستت دلش تیر بکشد و آرزو کند کاش دست خودش قطع شده بود!
  • هلیا استاد

نظرات (۱)

نفهمیدم چیه قضیه!
ولی بعضیا رو باید آنچنان بی سر و صدا ترک کرد و تنها گذاشت، که برای یک ثانیه هم که شده احساس بی کسی واقعی بکنن، هر چند به خود آدم هم بد میگذره اما اونا مستحق این رفتا هستن :خشن
پاسخ:
دقیقا درست فهمیدی چیه قضیه، البته نه اونقدر هم خشن. ولی خب لزوم رفتار همینه که گفتی. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی