توجیه یا ترجیح
نه اینکه کلماتم ته کشیده باشند. و نه حتی آنکه چیزی برای گفتن نداشته باشم و ساعت ها پشت فرمان، موقع غذا خوردن، سر کلاس های درس و حتی موقع درس خواندن با خودم حرف نزده باشم و کلمات را برای نوشتن مقاله قطار نکرده باشم. فقط جدا از تمام مشغله ها و روزمرگی های شلوغ زندگی، دستت به نوشتن نمیرود که نمیرود. همیشه ترجیح داده ام که فقط قصد و غرضم از نوشتن، پر کردن صفحات کاغذ یا صفحه ی سفید وبلاگ و غیره نباشد. زمانی که حس کردم، اگر حرفی زده باشم فقط گوش دیگران را درد آورده ام، گزینه ی سکوت را انتخاب میکنم. البته که کلی وقت برای خودم ذخیره میکنم. تصمیم های لازم را که باید هر چند وقت یکبار برای خودم مرور و تثبیت شوند، را یادآور میشوم.
و خب خیلی وقت ها برای سر و سامان دادن به سردرگمی ها باید نوشت. توی گوش مخاطبانی که نمیشناسی شان و حتی برای کسانی که نمی دانی از کدام جامعه هستند، مشکلاتت را، دردهایت را فریاد بزنی و التیام پیدا کنی.
خلاصه که سرتان را درد نیاورم. خواستم بگویم آدم ها گاهی مینویسند تا آرام شوند و گاهی هم نمی نویسند تا آرام شوند.
- ۹۵/۰۳/۱۴