او با دوچرخه آمد
جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ق.ظ
خیال میکردم رفتهایی. یعنی همان روزی که گوشی تلفن را برداشتم و هر چه بد و بیراه داشتم توی گوشات فریاد زدم گمان کردم مرا به فراموشی سپردهایی. مرا در لابهلای گذشتهات پنهان کردهایی. اما اشتباه میکردم. مثل همیشه این تو بودی که شرط بر سر عاقبت داستان را بدون تلاش برده بودی. خب شاید حقات بود چون شبیه هیچکس نیستی. تو، پاییز نمیروی. رفتههایت را برای پاییز نمیگذاری. بهار میروی، تابستان میروی، زمستان میروی! همه وقت میروی جز پاییز. چون تو شبیه هیچکس نیستی.
عکس از هاجر رمضانی