کاکتوس و من

اعترافات درون خرد سال من

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۷ ق.ظ

بچه که بودم، حدودا ٧ ٨ ساله، قسمت زرد رنگ یا همان زعفرانی بستنی های سه رنگ سنتی را بیشتر از بقیه قسمت هایش دوست داشتم! یادم می آید آن وقت ها هم سن و سال هایم، قسمت کاکائویی را دوست داشتند و می گذاشتند برای آخر ماجرا! که مثلا مزه اش زیر دندانشان بماند. کاملا یادم می آید که با خودم می گفتم خوشبحال خودم که دلم نمیخواهد خاص باشم و طعم کاکائویی را دوست داشته باشم. انگار فرصت طلایی داشتم تا بیشتر از بستنی ام لذت ببرم. چون من عادی تر ها، معمولی تر ها را بیشتر دوست داشتم.


همین روند برایم ادامه دار شد. و تا روزی که دوستی گفت: "این که همیشه دوست داری عادی بنظر برسی، خودش انگار عجیب و غریبت کرده، با بقیه فرق داری. اینکه مدام اصرار داری متمایز بنظر نرسی خودش شک بر انگیز است." آدم چه ساده خواه باشد، چه آنکه بخواهد جلب توجه کند و عادی بنظر نرسد. به قول آدم ها توی چشم باشد، همیشه هستند کسانی که بگویند: "تو دلت میخواهد با بقیه فرق داشته باشی!"

کاری به این حرف ها ندارم، فقط دلم میخواهد از قسمت زعفرانی بستنی لذت ببرم. بگذار بگویند زعفرانی خواستن خاص تر است یا هم که خیلی عامه!

  • هلیا استاد

نظرات (۱)

آدم هرجور باشه ها، هستن کسایی که آدمو خاص جلوه بدن! من واقعا اذیت میشم بیشتر وقتا چون هیچ تفاوتی وجود نداره و بقیه الکی بزرگش میکنن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی