سین سفید
سین الف ٤ سال پیش همکلاسی ام بود. از آن همکلاسی های ساکتی که یک گوشه کلاس می نشیند و تکلیفش با خودش مشخص است. از آن هایی که آمده است چیزی به معلوماتش بیافزاید و دلیل دیگری هم ندارد، از همان مدل هایی که اهل وقت تلف کردن نیست. حدود یکسال و نیم می شود که به لطف فیس بوک دوباره پیدایش کردم. شاید یکی از دلایلی که بارها دعای خیر به جان زاکربرگ کرده ام همین سین الف باشد!
راستش را بخواهید او یکی از دوست داشتنی ترین موجودات روی زمین است. هرچقدر بیشتر بشناسیدش بیشتر خواهید فهمید دلیلی برای دوست نداشتنش وجود ندارد. بنا بر تمایلی دیرینه، همیشه ترجیح داده ام با کسانی نشست و برخاست کنم که از دخالت در زندگی بقیه به دورند. یا به عبارتی اهل غیبت، فضولی کردن در زندگی آدم ها و خیلی داستان ها از این قبیل نباشند. کسانی که دیدگاه کوته فکرانه ایی به زندگی ندارند. سین الف جزو همین دسته است. اصلا انگار جز پیگیری علایقش و تکاپو برای رسیدن به خواسته هایش، آن هم از سالم ترین و بهترین راه، کاری بلد نیست. اگر خوبی هایش را به این شدت فاکتور بگیریم، ورژن پسرانه من را خواهید دید در او. با کمی کسری در سن اش. شبیه ترین پسرانه من، اوست.
شیر پاک خورده است. اگر شمرده بودم، میتوانستم آمار دقیق بدهم. اما به طور تقریبی میتوانم حدس بزنم، که هر ١٠ دقیقه یکبار، وقتی در حال صحبت کردن با او هستم، مادر و پدرش را ستایش می کنم که این چنین تربیت کرده اند.
سین الف یک پسر جوان است که با بسیاری از هم سن و سال هایش فرق می کند. گاهی به این همه خوبی را یکجا داشتنش، غبطه میخورم.
عاقبتت بخیر جوانِ خجول، آینده ات سفید
به به چشمم روشن :)))
من که کلا توی داشگاه تو اون مدتی که میرفتم همیچین پسری ندیدم!