آرامش جاری در رگ ها
جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۰۹ ب.ظ
میان لحظات خلسه واری که خودت را غرق بوییدن نم تازه ی باران کرده ایی، همان لحظه که از پنجره باز اتاقت فاصله میگیری تا که مبادا دانه ایی از خیسی هوا گونه ات را لمس کند،
آغوشت را برای هجوم خاطرات می گشایی. به تاریک و روشن شان، فرقی نمی کند، به همه شان لبخند میزنی. و میدانی که تو را خلق کرده اند برای دوست داشتن. برای بازگشت به شوق حسِ شادی دیگران. از پس همه تیرگی ها، باز این تو هستی که برمیگردی به ثبات.
ثبات در گریختن از احساسات کودکانه ی پاک. گریختن به پهنای ماندگاری لحظه ها.
- ۹۵/۰۱/۲۰