دلِ پُر
يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۹ ق.ظ
از اینکه یک نفر بخواهد افکارم را، نوع زندگی کردنم را تغییر دهد سخت عصبی میشوم. نه اینکه نظر بدهد یا صرفا عقیده اش را بیان کند نه، تصمیم دارد مثلا اگر عاشق رنگ سیاهم، توی مغز من فرو کند که: "نه من دیده ام آن یک بار چطور با عشق به رنگ سفید نگاه میکردی."
جمع کنید! بس کنید این کارها را. یعنی بروید سفره دامتان را جای دیگری پهن کنید. کسانی که توی زندگی من نقشی ندارند و به آنها جایگاه نداده ام حق ندارند اظهار وجود کنند. من همینم که هستم، با تمام ویژگی های بد و خوب.
این چه رسم بدیست که تا وقتی به یکدیگر می رسیم به جای آنکه او را همان طور که هست دوست بداریم و یا دوستی کنیم، شروع میکنیم به تغییر رفتارهایش باب میل خودمان.
بعد گله هم می کنند چرا عاشق تنهایی هستی. خب اگر این حریم تنهایی را نداشتم که باید هر روز، صد بار جان می دادم!