موج، موج موی تو
خیالت را لابهلای موج موهایم پیچیدهام. جایت امن است،
تاب گیسوانم امنترین نقطهی زمین و آسمان است برای تو.
- ۱ نظر
- ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۰۱
خیالت را لابهلای موج موهایم پیچیدهام. جایت امن است،
تاب گیسوانم امنترین نقطهی زمین و آسمان است برای تو.
از نیمههای شب گذشته بود. باااز تو از کوچه ما گذشتی... نیمه شبی که انگار سالهای سال طول کشیده است. از آن اندک زمانهای خوبی که تمامی ندارد. نیمه شبهایی که با شوق شنیدن موسیقی دلنشین خودش را پر رنگ لابلای پیچ و خم مغزت جای میدهد، جایی همیشگی. شعر من! در این شب سیاه برایت از سپیده میخواند...
نیمه شبهایی به رنگ سیاهی مطلق. سیاهی مطلق پر امید. بارانی و من ابری در بهار... در آن تاریکی خیره کنندهی آرام بخش، خوب به یاد دارم، که روح بزرگ شب به تماشای عاشقیهای بیپروا نشسته بود. نیمه شبهای واقعیت. رویایی و بیپایان. بی انتها. باش فردای من...
گاهی چیزهایی مینویسیم که خودمان نیستیم. فقط دلمان میخواهد باشیم.
قبل ترها، از همان چیزها زیاد مینوشتم. که صد البته در اندک زمانی میشدم همان چیزی که دلم خواسته بود باشم.
همه چیز از همان جا شروع شد که نوشتن شد الویتی غیر از اولویت اولم.