در تمامِ شب چراغی روشن دارم
چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۶ ق.ظ
قبلترها وبلاگ برایم جایی بود که مینوشتم تا دیده شوم. یعنی وقتی دبیرستانی بودم، شعرها و نوشتههای خیلی خندهدارم را روی وبلاگ زرافه و سیب ( :)))) ) آپلود میکردم، فقط اینکه چند نفر صفحه بلاگفای مرا بازدید کنند برایم اهمیت داشت. حتی نظرات هم هیچ مهم نبود! به جان خودم خیلی اهمیتی نداشت و خجالت نمیکشم از گفتنش که اقتضای سنم بوده لابد!
اما وقتی دی ماه 94 دوباره تصمیم گرفتم وبلاگ جدیدی داشته باشم، هدفم ارتباط بود. راه ارتباطی کم دردسر برای منِ منزویِ از آدم به دور برای پیدا کردن ارتباط با آدمها. یعنی پیدا کردن راه ارتباطی با کسانی که میفهمند. نوشتن را، کلمات را، دوستی را و خیلی چیزهای دیگر را. که خب در فضای مجازی شاید که وبلاگ بهترین راهش بود. امروز دقیقا 871 روز از عمر کاکتوس و من میگذرد. به اندازه تمام روزهایش از اینجا لذت بردهام و من هیچوقت مانند این لحظه از داشتن وبلاگم خوشحال نبودم. اینجا دوستانی را کشف کردم که به شدن خالصانه دوستشان دارم. خیلی جالبتر آنکه حتی وبلاگ مرز دوستیهای غیرمجازی مرا را جابجا کرد. که صورتم را از حالت "پوکر فیس" به "چشمقلبی" موقع دیدن پیامهایشان تغییر داد.
که وقتی میگویم معجزهی کلمات، از چیزی شبیه دوستیهای وبلاگیم در خاطرم به یاد آوردهام.
- ۶ نظر
- ۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۰۶