انتخاب اعظم
تو یه موقعیت سخت گرفتار شدم! البته این که بخوام به همچین رویدادی بگم سختی، خب ناشکری به حساب میاد ولی در کل انتخاب سختی هستش. یعنی میشه گفت به نوعی گرفتار موقعیت فرهنگی-خونوادگی شدم. یعنی این که به یک مهمانی رسمی دعوت شدم، شخص عزیزی (از نزدیکان درجه یک میزبان) منو دعوت کرده به یک جمعی و باید بالاخره با اون جمع آشنا بشم. این دعوتش هم خیلی برای من مهم و قابل احترام هست. اما میزبان(های) اصلی مستقیم به خودم نگفته یا حتی میزبان(ها) رو از نزدیک ندیدم!
آره از نظر خودمم این اتفاقها و این تصمیمها خیلی مسخره بود و حتی الان هم هست. یا تو دلت میخواد جایی باشی (حضور داشته باشی) یا دلت نمیخواد. به همین سادگی و بدون حاشیه. اما حالا که همچین موقعیتی پیش اومده، باید خیلی متغیرهای مختلف رو در نظر بگیرم. بحث آینده است، بحث فرهنگ و سنت خونوادههای ایرانی (همون حرف و حدیث به عبارت عامیانه و قبول مدرنیته)، بحث غرور و عزت نفس خودم و ... . خلاصه که کاش میشد با جزییات بنویسم براتون چونکه نیازمند تصمیمگیری هستم. اما به دلایل امنیتی خب امکانش نیست. :))
آیا برای آنچه اعتقاد دارم و خواستهام هست در مقابل سنت باید به هر قیمتی جنگید؟!
حداقل با طرح این پرسش، موضوع از ظاهر خالهزنکی خودش کمی خارج میشه فکر کنم.
- ۹۷/۰۵/۱۴