کاکتوس و من

عشق در زمان دفاع

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ب.ظ

لیسانس را گرفتم! پایان نامه را دفاع کردم! کارشناسی هم تمام شد!

با تمام شیرینی‌هایش، تمام اتفاقات خوب و بدش، تمام سختی‌های این ٤ سالی که برایم بیش از ١٤ سال گذشت و اتفاقاتی را تجربه کردم که کمتر کسی در ١٠ سال از زندگی ش میچشد! چه خوب و چه بد. همه و همه‌ش را شاکرم. اول خدا را و سپس تک تک افرادی که برای ایستادنم، روی پا ایستادنم خون دل خوردند. 

اخلاق بدی که دارم، شب‌ها باید استراحتم تکمیل شود. یعنی خواب شبانه ٨ ساعته، که صبح‌ها کار را به آن اضافه کنیم و در روزهای ٦ماه اخیر پایان نامه را، عملا وقتی برای رسیدگی به وبلاگ نبود. جملات زیادی در سرم میچرخید برای گفتن، برای ابراز و حتی درددل گفتن، اما اگر فقط هر روز نیم ساعت بیشتر زمان داشتم، شاید باز هم نمینوشتم!! چون تنبل‌تر ازین حرف‌ها هستم که از خواب شبانه‌م بزنم! حتی برای نوشتن. و احتمالا نیم ساعت بیشتر میخوابیدم. 

این پست هم مستقیما تقدیم میشود به مجید و مهدیس بابت پیگیریشان از نبودم و همچنین همه عزیزانی که نبودم برایشان حس شده بود. 

  • هلیا استاد

روزنوشت

نظرات (۳)

سلام. کاملا قابل درک و لمسه حرفاتون. امیدوارم از این به بعد بیشتر بنویسید ;) 

پاسخ:
خیلی ممنونم. باعث خوشحالی هست :)
هلیااااا
من قربونت بشم خب دختررر^_^
کلی دلم تنگه نوشته هات بووود:*
مبااارکت باشه حساااابی:)) قطعا میدونی چقدررر خوشحالم که پایان نامه ات رو گرفتی:))))
کلی خسته نباشییید واقعا:)))
من از الان منتظرم بیام نمایشگاه عکسات و حتی اگه نتونم بیام بالاخره میتونم خوشحال باشم برات*_*
پاسخ:
خدا نکنه خانوم. خیلی ممنونم ازت، ایشالا این روزا برای تو هم میرسه ولی از لحظه های الانت خییلی استفاده کن که برنمیگرده :**
مبارک باشه :-) 
چه خوشحال کننده
ایشالا ادامه زندگی پر از خوشی و سلامتی و لذت ِ مستدام باشه برات
پاسخ:
خیلی ممنونم.^_^ ایشالا که بتونم همونطور ک میخوام با زندگی بجنگم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی