کاکتوس و من

دغدغه های سنگی

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۲۹ ب.ظ

همین لحظه و همین ثانیه دلم به طور عجیبی گرفته است. از اتفاق های بد، از زشتی های دنیا، از چیزهایی که دل آدم را واقعا میفشرد. 

همیشه خدا اهل دیدن فیلم های جنایی، ترسناک و یا دارای مزمون های خشن بوده ام اما در دنیای واقعی، همه چیز فرق میکند. انگار به خوبی می توانم دنیاهایم را از هم تمییز دهم. راستش این روزها با وجود آنکه برای من، روزهایی بی دغدغه یا بهتر بگویم کم دغدغه است (این نکته از قلم نیفتد که من هم، کاملا به مشکلات واکسینه هستم:) )، دلم از درد و رنج هایی که گوشه و کنار دنیا اتفاق می افتد میگیرد. یعنی قلبم فشرده میشود. درست مثل وقتی که میفهمی معشوق را برای همیشه از دست داده ایی. انگار، مهر و عطوفت، جایی روی این کره خاکی، خودش را برای همیشه گم و گور میکند. انگار که ما دیگر لیاقت پاکی قلب نداریم و از ما قهر کرده است.

باشد روزی که لبخند، از لب هیچکس دور نباشد.


  • هلیا استاد

نظرات (۲)

انگار دیکه ادما نای سعی واسه بهتر و قشنگ‌تر کردن دنیا رو ندارن. پس سعی میکنن دنیای خودشونو بسازن. این مساله خودخواهی ادما رو بشدت افزایش میده. این خودخواهی قشنگ‌ترین حسمون و در نتیجه قلبمونو داغون میکنه.
پاسخ:
و اندک ادمایی هم که مثل من یه جایی گوشه دلشون ناراحته، دارن منقرض میشن. چون اینقدر به قول شما دغدغه های دیگه ایی داریم که بقیه برامون ناپدید شدن.
بین همه این خودخواهی‌ها هنوز ادمایی هستن که قلبشون رو قشنگ نگه ذاشتن. به ساختن دنیایی زیباتر امید داشته باشین 
پاسخ:
امیدوارم که تعدادشون هم رو به رشد باشه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی