کاکتوس و من

تو بمان

جمعه, ۱۷ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۵۸ ق.ظ

شگفت زده کردن من، کار چندان راحتی نیست.

و تو نمیدانی، که به چه اندازه، حتی خودم را در برابر خودم شگفت زده کردی. درست همان لحظه هایی که انتظار میکشیدم بسته های بعدی ام را از سراسر شهر بگیرم، درست همان لحظه که آخرین بسته را گرفتم و پشت چراغ قرمز، انتظار میکشیدم کاش راه ها اینقدر طولانی نبود، همان لحظه هاست که میتوان از زندگی سرشار بود. لحظه هایی که شاملو را با تمام وجود حس میکنی و آیدایت را عاشق میشوی...

درست مانند عظمت دویدن یک انسان به سوی قله ی کوه.

  • هلیا استاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی