کاکتوس و من

The loop

شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ب.ظ

جایی نوشته بود: "همین لحظه همین ساعت که تو او را از خداهی میخواهی، احتمالا او هم دیگری را میخواهد و یحتمل یکی هم تو را..."

انگار قرار است همه مان یا بهتر است بگویم بیشترمان بیفتیم توی یک لوپ مسخره. لوپی بی قاعده و بی انتها از خواستن ها و نرسیدن ها. حداقل یکی از این زنجیره ی حلقه های فراموشی های اجباری و داوطلبانه، خواسته و ناخواسته توی زندگی تک تکمان قرار گرفته است. نه لزوما عشق و تمانا. حتی دوستی هایی که یک نفر زورکی دیگری را میجوید و دیگری پی رفتن میگیرد.

  • هلیا استاد

نظرات (۲)

اَ ه ، آرره :-| لعنتی همیشه یه چیز مهم از زندگیت، اینطوریه.
پاسخ:
واقعا لعنت به این اجبار بد ذات
منم این جملرو خونده بودم... تهش میگه و اینگونه تنهاییم؟
بنظرم همه اینا برای داستاناس، آدم اگه منطقی باشه میدونه که یه سری افراد همیشگی نیستند و در شرایطی و برای روابطی کنارمون هستن، در مقابل یکسری دیگه در هر شرایطی کنارمونن.
پاسخ:
البته، یه دوست خوب بهم میگف هیچکس همیشگی نیست
اگر دقت کرده باشی، حتی خونواده ازم همیشه نیست اما خب طبیعتا میتونیم زمان رو زیاد کنیم حداقل تا زمان مرگمون :) 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی